پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴

Zendegie Dobare

سعي كن دوباره بچه شوي؛ فقط اين بار از موضع قدرت عمل كن تا از موضع ضعف. ياد ميگيري چطور بر احساساتت مسلط باشي؛ چطور به فكر خودت باشي و چطور سؤال كني و چطور جواب بدهي تا بتواني در هر شرايطي به بهترين نحو زندگي كني

سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۴

Jaie Pa

شبي از شبها ، مردي خواب عجيبي ديد. او ديد كه در عالم رويا پا به پاي خداوند روي ماسه هاي ساحل دريا قدم مي زند و در همان حال ، در آسمان بالاي سرش ، خاطرات زندگيش به صورت فيلمي در حال نمايش است.
او كه محوتماشاي زندگيش بود ، نا گهان متوجه شد كه گاهي فقط جاي پاي يك نفر روي شنها ديده مي شود و آن هم وقت هايي است كه او دوران پر درد و رنج زندگيش را طي مي كرده است.
بنابر اين با ناراحتي به خدا كه در كنارش راه مي رفت رو كرد و گفت: پروردگارا...... تو فرموده بودي كه اگر كسي به تو روي آورد و تو را دوست بدارد ، در تمام مسير زندگي كنارش خواهي بود و او را محافظت خواهي كرد. پس چرا مرا در لحظاتي كه به تو سخت نياز داشتم ، تنها گذاشتي؟؟
خداوند لبخندي زد و گفت: بنده ي عزيزم ، من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشتم.
زمانهايي كه در رنج و سختي بودي ، من تو را روي دستانم بلند كردم تا به سلامت از موانع عبور كني.!!!