دوشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۵

Eshgh ya Nefrat

روزي مردي عقربي را ديد که درون آب دست و پا مي زند، تصميم گرفت عقرب را نجات دهد اما عقرب انگشت او را نيش زد. مرد باز هم سعي کرد عقرب را از آب بيرون بياورد اما عقرب بار ديگر او را نيش زد. رهگذري او را ديد و پرسيد : چرا عقربي را که نيش مي زند نجات ميدهي؟ مرد پاسخ داد: اين طبيعت عقرب است که نيش بزند ولي طبيعت من اينست که عشق بورزم. چرا بايد مانع عشق ورزيدن شوم فقط به اين دليل که عقرب طبيعتاً نيش ميزند؟

یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۵

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است

چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۵

Khaneye Doust

من دلم ميخواهد خانه اي داشته باشم پر دوست
كنج هر ديوارش دوستانم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو
هر كسي ميخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد
شرط وارد گشتن شستشوي دلهاست
شرط آن داشتن يك دل بي رنگ و رياست
بر درش برگ گلي ميكوبم و به يادش با قلم سبز بهار مينويسم
اي دوست خانه دوستي ما اينجاست
تا كه سهراب نپرسد ديگر
خانه دوست كجاست

یکشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۵

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه... مي باره و مي باره و... اينقدر مي باره تا آبي شه... ‌آفتابي شه...!!! کاش... کاش مي شد مثل آسمون بود... كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشي بوده!

برای یافتن آن چه که همیشه آرزومند آن هستی، هیچ وقت دیر نیست. اما نخست باید خود را دریابی و بشناسی و طلب از خود را جایگزین درخواست از بیگانه کنی.

نجابت، وفا و زيبايي

دخترک هميشه ميگفت: من براي نجابت وفا و زيباييت عاشق تو شدم. پسرک براي روز تولدش سه حيوان خانگي به او هديه داد... اسب سگ و يک پرنده زيبا! تا دخترک خواست دليل اينکار را بپرسد... پسرک رفته بود. براي هميشه

اگر خدا کفیل رزق است غصه چرا
اگر رزق تقسیم شده است حرص چرا
اگر دنیا فریبنده است اعتماد به آن چرا
اگر بهشت حق است تظاهر به ایمان چرا
اگر قبر حق است ساختمانهای مجلل چرا
اگر جهنم حق است این همه ناحق چرا
اگر حساب حق است جمع مال چرا
اگر قیامتی هست خیانت چرا؟؟؟