چهارشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۴

Azadie baian

هر وقت رسمي وجود دارد علامت اين است كه وضع آزادي بيان وخيم است و هر وقت سانسوري در كار نيست مطمئناً همه‌ي بلندگوها در دست سخنگويان رسمي است

پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴

Zendegie Dobare

سعي كن دوباره بچه شوي؛ فقط اين بار از موضع قدرت عمل كن تا از موضع ضعف. ياد ميگيري چطور بر احساساتت مسلط باشي؛ چطور به فكر خودت باشي و چطور سؤال كني و چطور جواب بدهي تا بتواني در هر شرايطي به بهترين نحو زندگي كني

سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۴

Jaie Pa

شبي از شبها ، مردي خواب عجيبي ديد. او ديد كه در عالم رويا پا به پاي خداوند روي ماسه هاي ساحل دريا قدم مي زند و در همان حال ، در آسمان بالاي سرش ، خاطرات زندگيش به صورت فيلمي در حال نمايش است.
او كه محوتماشاي زندگيش بود ، نا گهان متوجه شد كه گاهي فقط جاي پاي يك نفر روي شنها ديده مي شود و آن هم وقت هايي است كه او دوران پر درد و رنج زندگيش را طي مي كرده است.
بنابر اين با ناراحتي به خدا كه در كنارش راه مي رفت رو كرد و گفت: پروردگارا...... تو فرموده بودي كه اگر كسي به تو روي آورد و تو را دوست بدارد ، در تمام مسير زندگي كنارش خواهي بود و او را محافظت خواهي كرد. پس چرا مرا در لحظاتي كه به تو سخت نياز داشتم ، تنها گذاشتي؟؟
خداوند لبخندي زد و گفت: بنده ي عزيزم ، من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشتم.
زمانهايي كه در رنج و سختي بودي ، من تو را روي دستانم بلند كردم تا به سلامت از موانع عبور كني.!!!

یکشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۴

Yek Ghanoon

هر آنكه در نزد تو عزيرتر است بر پريشان كردن روزگار تو توانايي بيشتري دارد

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۴

من آن گلبرگ مغرورم که ميميرم ز بي آبي
ولي با خفت و خواري پي شبنم نمي گردم

شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۴

Ba eshgh zendegi konid

مردي بود كه زندگي اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود .وقتي مرد همه مي گفتند به بهشت رفته است .آدم مهرباني مثل او حتما به بهشت مي رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ي كيفيت فرا گير نرسيده بود.استقبال از او با تشريفات مناسب انجام نشد. دختري كه بايد او را راه مي داد نگاه سريعي به ليست انداخت و وقتي نام او را نيافت او را به دوزخ فرستاد.


در دوزخ هيچ كس از آدم دعوت نامه يا كارت شناسايي نمي خواهد هر كس به آنجا برسد مي تواند وارد شود .مرد وارد شد و آنجا ماند.


چند روز بعد ابليس با خشم به دروازه بهشت رفت و يقه ي پطرس قديس را گرفت:
اين كار شما تروريسم خالص است!


پطرس كه نمي دانست ماجرا از چه قرار است پرسيد چه شده؟ابليس كه از خشم قرمز شده بود گفت:آن مرد را به دوزخ فرستاده ايد و آمده و كار و زندگي ما را به هم زده. از وقتي كه رسيده نشسته و به حرفهاي ديگران گوش مي دهد...در چشم هايشان نگاه مي كند...به درد و دلشان مي رسد.حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو مي كنند...هم را در آغوش مي كشند و مي بوسند.دوزخ جاي اين كارها نيست!! لطفا اين مرد را پس بگيريد!!


با چنان عشقي زندگي كن كه حتي اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادي... خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند

چهارشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۴

Khishtan


جهان بازتابي از خود ماست، وقتي از خود بيزاريم،

از همه بيزاريم و وقتي به همين كه هستيم عشق مي ورزيم،

تمام جهان به نظر فوق العاده دوست داشتني ميآيد.

تصويري كه انسان از خويش در ذهن دارد، دقيقا تعيين ميكند كه چه رفتارهايي از او سرخواهد زد، براي چه چيزي تلاش خواهد نمود و از چه چيزهايي اجتناب ميكند.

منشاء تمام افكار و حركات ما، چگونه ديدن خويشتن است، ما همانيم كه معتقد به بودن آنيم

Ziafate Eshgh

ضیافتی هست که بسیار پر شکوهتر از ضیافت شاهان است:ضیافت عشق!هر جا که می روی این ضیافت را بر پا کن. و به یاد آر هر چه بیشتر به دیگران عشق ورزی، عشق بیشتری در وجودت جاری خواهد شد. و اندوخته ات پایان ناپذیر خواهد شد

سه‌شنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۴

Kholaseie Kotobe Anbia

آنچه که انتظار دارید دیگران برای شما انجام دهند .شما برای آنها انجام دهید

یکشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۴

Ghalbat ra pakdar

معبد قلب را پاک دار تا معبود بیاید و در آن ساکن شود

دوشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۴

Va Ama Del

تنها بنائي كه هر چه بيشتر بلرزه ، محكمتر مي شه ، دله

Mohabbat

دوست داشتن كسـي كه معني محبت را نمي فهـمد اسـراف محبت است

یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴

Asheghan Eidetan mobarak.

آن لحظه شاد ارمغان مي آيد

گل از پي گل دوان دوان مي آيد

يك آن تمام لاله ها میشكفند

گويند كه صاحب الزمان مي آيد

Va Ama Marg

و مرگ چیزی از جنس فراموشی است

و آدمی چیزی از گونه‌ی فراموشکاران

شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۴

Nahali ke mikarim

مراقب افکار باش ...اونها به گفتار تبدیل می شوند
مراقب گفتار باش ... آنها به کردار تبدیل می شوند
مراقب کردار باش ... آنها به عادت تبدیل می شوند
مراقب عادت باش ... آنها به شخصیت تبدیل می شوند
مراقب شخصیت باش ... آنها به سرنوشت تبدیل می شوند

سه‌شنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۴

Do Bal

فروتنی و ایمان دو بالی هستند که فرد را یاری می رسانند تا به قلمرو خدا، قلمرو عشق، سرور و آرامش پرواز کند

Aya ensanim!?

آموختم کمترين کاري که مي تونيم انجام بديم انسان بودنه و بعد اگه خيلي خوب باشيم و همت کنيم مومن شدن

Hasrat

امروز همان فردایی است که دیروز اینقدر منتظرش بودی، پس نگذار امروزت دیروزی شود که فردا حسرتش را بخوری

جمعه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۴

Khodavande Sobhan

استاد کائنات که اين کارخانه ساخت
مقصود عشق بود جهان را بهانه ساخت

Amookhteam

من آموخته ام که؛
آدم ها نه خوبند و نه بد هرکسي که هر زماني به هر دليلي وارد زندگي ما مي شود و بعد به يک شکلي خارج مي شود فقط يک معلم است که طبق وظيفه الهي از پيش تعيين شده آمده تا يک درسي را به بدهد و برود در اين ميان اگر ما سريع الانتقال باشيم و زود درس را ياد بگيريم که برديم ولي اگر اين را نفهميم ممکنه يک اتفاق بارها و بارها به اشکال مختلف در زندگي ما رخ بنماياند تا ما درس لازم را از آن بياموزيم

Tanhaee

يادمان باشد كه اگر روزي خاطرمان تنها ماند
.طلب عشق زهر بي سر و پائي نكنيم

یکشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۴

Yade Nik

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

Elahi be Omide To

الهی به امید تو
تو که ، نه جانی و نه غیر از جان
نه در جان، در برون از جان
همیشه همراه
همیشه یار
همیشه دوست
همیشه مهربان

سه‌شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۴

Biaeed Khod A Shavim

می آييد خدآ شويم؟ می آييد خودآ شويم؟ می آييد به خود آييم؟ می آييد به خود آگاه شويم؟ می آييد خود را بشناسيم؟ می آييد به خود برسيم؟ می آييد به خدا برسيم؟

چهارشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۴

Arezoomandi

خدایا! نه ثروت، و نه لذت و نه قدرت می جویم! آرزومند نزدیکی به «تو»ام، به قلب عاشق «تو»! مرا عشق و عبودیتی مطهر اعطا کن

Riaziate Zendegi

زندگي رياضيات است بيا تا خوبي ها را با هم جمع كنيم دشمني ها را از هم كم كنيم از كينه ها جذر بگيريم و عشق و محبت را به توان برسانيم

Riaziate Zendegi

زندگي رياضيات است بيا تا خوبي ها را با هم جمع كنيم دشمني ها را از هم كم كنيم از كينه ها جذر بگيريم و عشق و محبت را به توان برسانيم

یکشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۴

Khodaya Motshakerim

. مردی خواب عجيبی ديد .
او در عالم رويا ديد كه نزد فرشتگان رفته و به كارهای آنها نگاه می كند هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند و تند تند نامه هايی را كه توسط پيك ها از زمين می رسند ، باز می كنند و آنها را داخل جعبه هايی می گذارند
« مرد از فرشته ای پرسيد : « شما داريد چكار می كنيد ؟
« فرشته در حاليكه داشت نامه ای را باز می كرد ، جواب داد : « اينجا بخش دريافت است ، ما دعا ها و تقاضاهای مردم زمين را ه توسط فرشتگان به ملكوت می رسد به خداوند تحويل می دهيم

مرد كمی جلوتر رفت . باز دسته بزرگ ديگری از فرشتگان را ديد كه كاغذهايی را داخل پاكت می گذارند و آنها را توسط پيك هايی به زمين می فرستند «
مرد پرسيد : « شماها چكار می كنيد ؟
يكی از فرشتگان با عجله گفت : « اينجا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمات خداوند را توسط فرشتگان به بندگان زمين می فرستيم مرد كمی جلوتر رفت و يك فرشته را ديد كه بيكار نشسته
« مرد با تعجب از فرشته پرسيد : « شما اينجا چكار می كنی و چرا بيكار ی ؟
فرشته جواب داد : « اينجا بخش تصديق جواب است . مردمی كه دعاهايشان مستجاب شده ، بايد جواب تصديق دعا بفرستند « ولی تنها عده بسيار كمی جواب می دهند
« مرد از فرشته پرسيد : « مردم چگونه می توانند جواب تصديق دعاهايشان را بفرستند ؟
« ! فرشته پاسخ داد : « بسيار ساده است ، فقط كافيست بگويند : خدايا متشكريم

سه‌شنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۴

Rahmate khodavand

خداوند می گويد من با بندگانم آنچنان رفتار می کنم که گويی همان يک بنده را دارم، امّا آنان با من آنچنان رفتار می کنند که گويی همه خدای آنان هستند جز من

شنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۴

Niayeshe Khoda

خدا،پيش شرط نيايش نيست
خدا پس از نيايش پديدار مي شود
تو در نيايش است كه خدا را مي بيني
و به وجود او پي مي بري

سه‌شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۴

Agar khoda Hast ...?

مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت
آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد
مشتري پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني
مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت
به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد، مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف
با سرعت به آرايشگاه برگشت و به ارايشگر گفت:
مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند
مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟
من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم
مشتري با اعتراض گفت:
پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند
"آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند "
مشتري گفت دقيقا همين است
خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند
براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد

شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۴

Khodaya

خدایا آن ده که آن به

چهارشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۴

Monajat ba Khoda


خدایا! مادام که از تو دورم
بی قرار و بی تابم
در جست و جوی تو هستم
بارها و بارها که از وجود تو دور هستم
اسیر دام های نفس می شوم
خدایا! بر من رحمت آر و مرا نزدیک خود نگهدار
فقط در حضور توست
که عشق، شادی و آرامش حقیقی وجود دارد

سه‌شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۴

Aghazi taze

هر روز، روزی تازه و درخشان است. هر صبح، سرآغازی تازه و با طراوت است. هر طلوع ندا می دهد:" بادا که جسم، ذهن و روحت، تازه و شاداب گردد." بی تردید برای تجدید و احیای زندگی، لطف الهی ضروری است. و ما هم باید با آن همیاری کنیم. باید همه بارهای دیروز را رها کنیم، و آغازی تازه را در پیش گیریم.خدایا! یاری ام ده!

شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۴

Biamooz

به چشمانت بیاموز هر کسی ارزش دیدن ندارد؛
به چشمانت بیاموز که به چشم به راه بودن عادت نکند ؛ بیاموز که به در خیره نماند
به چشمانت بیاموز که برای هر کسی بیخواب نشود.
به زبانت بیاموز که هر اسمی ارزش جاری شدن ندارد.
به زبانت بیاموز به هر کسی نگوید دوستت دارم .
به لبانت بیاموز هر لبی ارزش بوسیدن ندار
د.
به پاهایت بیاموز هر راهی ارزش رفتن ندارد ، به آن دو بیاموز که به رفتن عادت نکند.
به اشکهایت؛ آن مروارید ها که بسیار عزیزهستند بیاموز که برای هر کسی نریزند.
به گیسوانت ؛ آن موج سیاه بیاموز که برای هر کسی افشان نشود .
به دستانت بیاموز ؛ به آن دو بیاموز که هر دستی ارزش لمس کردن را ندارد .
به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد و عاشق هر کسی نباشد .

Rahhaie shegeft angize khoda

مقدر است بسیاری از کسانی که طالب زندگی آرام هستند، به تکاپو و فعالیت مشغول شوند و بسیاری از افراد که مشتاق خدمت به بشر رنجدیده هستند باید شکیبا باشند و از شیوه های پر مشغله زندگی دست کشند. بی تردید متبرک کسانی هستند که می کوشند خواست خدا را دنبال کنند

Ta'ame sokoot ra becheshid

وقتي شما به جاي دنياي بيرون به درون خود توجه مي كنيد دنياي درون را در سكوت محض خواهيد يافت. اغلب برداشت عمومي از سكوت برداشتي منفي است و معناي آن خلاء و نبود سر و صداست در حالي كه چنين نيست و سكوت لبريز شدن از نوايي است كه تاكنون آن را نشنيده ايد. سكوت رايحه اي خوش است كه تا به حال به مشام تان نخورده و نوري است كه تنها با چشمان دروني قابل رؤيت است براي همين است كه افراد بسيار كمي طعم سكوت حقيقي را چشيده اند. اين سكوت براي شما حقيقت،‌عشق و هزاران چيز ديگر به ارمغان مي آورد

پنجشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۴

Vagheiati Talkh

اولين کسي رو که عاشقش ميشي دلت رو ميشکنه و ميره.. دومين کسي رو ميخواي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده کني دلت رو بدتر ميشکنه و ميذاره ميره ... بعدش ديگه هيچ کس ديگر برات مهم نيست و از اين بعد ميشي اون آدمي که هيچ وقت نبودي. ديگه دوستت دارم برات رنگي نداره و اگر يک آدم خوب باهات دوست بشه تو دلش رو مي شکني و انتقام خودت رو بگيري، و اون ميره با يکي ديگه....اين طوري هست که دل همه آدمهاي دنيا ميشکنه و همه از دست هم دلخور ميشن

Doa Kardan

و چون عبادت کنی مانند ریاکاران مباش زیرا خوش دارند که در کنایس و گوشه های کوچه ها ایستاده نماز گذارند تا مردم ایشان را ببینند.هر آینه به شما می گویم اجر خود را تحصیل نموده اند.لیکن چون عبادت کنی به حجره خود داخل شو ودر را بسته پدر خود را که در نهان است عبادت نما.و پدر نهان بین تو.تورا آشکارا جزا خواهد داد.و چون عبادت کنید مانند امت ها تکرار باطل مکنید زیرا ایشان گمان می برند که به سبب زیاد گفتن مستجاب می شوند.پس مثل ایشان مباشید زیرا که پدر شما حاجات شما را می داند پیش از آنکه از او سئوال کنید.پس شما به اینطور دعا کنید:"ای پدر ما که در آسمانی نام تو مقدس باد.ملکوت تو بیاید اراده تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود.نان کفاف ما را امروز به ما بده.و قرض های ما را ببخش چنانکه ما نیز قرض داران خود را می بخشیم.و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده.زیرا ملکوت و قوت و جلالا تا ابدالاباد از آن تو است آمین. "زیرا هرگاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید پدر آسمانی شما شما را خواهد آمرزید.اما اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید پدر شما هم تقصیرهای شما را نخواهد آمرزید.

دوشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۴

Khoda ra Shokr

خدا را شكر كه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.
I am thankful for the husband who snores all night, because that means he is healthy and alive at home asleep with me.

خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است ودر خيابانها پرسه نمي زند.
I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street.

خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.
I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed.

خدا را شكر كه بايد ريخت و پاش هاي بعد از مهماني را جمع كنم. اين يعني در ميان دوستانم بوده ام.
I am thankful for the mess to clean after a party, because it means that I have been surrounded by friends.

خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند . اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.
I am thankful for the clothes that a fit a little too snag, because it means I have enough to eat.

خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعنيتوان سخت كار كردن را دارم.
I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard.

خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعنيمن خانه اي دارم.
I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning, because it means I have a home.

خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.
I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation

خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعنيمن توانائي شنيدن دارم.
I am thankful for the noise I have to bear from neighbors, because it means that I can hear.

خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.
I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear.

خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.
I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive.

خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم . اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
I am thankful for being sick once in a while, because it reminds me that I am healthy most of the time.

خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.
I am thankful for the becoming broke on shopping for New Year, because it means I have beloved ones to buy gifts for

خداراشكر...خدارا شكر...خدارا شكر

سه‌شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۴

Before You....

Before You Speak, listen

Before You Write, think
Before You Spend, earn
Before You Invest, investigate
Before You Criticize, wait
Before You Pray, forgive
Before You Quit, try
Before You Retire, save
Before You Die, give

Neveshteie Rooye divar

مادر خسته از خريد برگشت و به زحمت ، زنبيل سنگين را داخل خانه كشيد . پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود و ميخواست كار بدی را كه تامی كوچولو انجام داده ، به مادرش بگويد ، وقتی مادرش را ديد به او گفت: « مامان ، مامان ! وقتی من داشتم تو حياط بازی ميكردم و بابا داشت با تلفن صحبت می كرد « ! تامی با يه ماژيك روی ديوار اطاقی را كه شما تازه رنگش كرده ايد ، خط خطی كرد . مادر آهی كشيد و فرياد زد : « حالا تامی كجاست؟ » و رفت به اطاق تامی كوچولو . تامی از ترس زير تخت خوابش قايم شده بود ، وقتی مادر او را پيدا كرد ، سر او داد كشيد : « تو پسر خيلی بدی هستی » و بعد تمام ماژيكهايش را شكست و ريخت توی سطل آشغال . تامی از غصه گريه كرد . ده دقيقه بعد وقتی مادر وارد اطاق پذيرايی شد ، قلبش گرفت و اشك از چشمانش سرازير شد « ! تامی روی ديوار با ماژيك قرمز يك قلب بزرگ كشيده بود و درون قلب نوشته بود: « مادر دوستت دارم . مادر درحاليكه اشك ميريخت به آشپزخانه برگشت و يك تابلوی خالی با خود آورد و آن را دور قلب آويزان كرد بعد از آن ، مادر هرروز به آن اطاق می رفت و با مهربانی به تابلو نگاه ميگرد

Rade paie khoda

ديشب رؤيايي ديدم خواب ديدم، بر روي شن ها راه مي روم همراه با خود خداوند و بر پرده شب تمام روزهاي زندگي ام را مانند فيلمي مي ديدم همان طور كه به گذشته ام نگاه مي كردم از روز به روز زندگي
دو رد پا بر پرده ظاهر شد يكي مال من و يكي از آن خداوند راه ادامه يافت تا تمام روزها خاتمه يابد آن گاه ايستادم و به عقب نگاه كردم در بعضي جاها فقط يك رد پا وجود داشت.... اتفاقا آن جاها مطابق بود با سخت ترين روزهاي زندگي ام روزهايي با بزرگ ترين رنج ها و دردها و سختي ها
آن گاه از او پرسيدم: خداوندا! تو به من گفتي كه در تمام ايام زندگي با من خواهي بود و من پذيرفتم ... خواهش مي كنم بگو چرا در آن لحظه هاي دردآور، مرا تنها گذاشتي؟
خداوند پاسخ داد: تو را دوست دارم و به تو گفتم كه در تمام سفر با تو خواهم بود من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت حتي براي لحظه اي و تو را تنها نگذاشتم در آن روزها كه يك رد پا بر روي شن ديدي من بودم كه تو را به دوش ميكشيدم

razo niaz ba khoda

خدايا!
جسم من دشتي است ...
كه بذرنيكي در آن مي كارم
و با نام تو آن را آبياري مي كنم
تا گل عطرآگين حضورت در قلبم برويد.

خدايا!
چون ماهيان كه از عمق و وسعت دريا بي خبرند ،
عظمت و ژرفاي عمق تو را نمي شناسم.
فقط مي دانم ...
كه معبود اين دل خسته هستي
و اگر ديده از من بر گيري ،
خواهم مرد.